سرخط خبرها

درباره پایان سریال «سیاوش» | انفجار رخداد‌های ناگوار

  • کد خبر: ۶۹۱۵۵
  • ۱۱ خرداد ۱۴۰۰ - ۱۰:۴۹
درباره پایان سریال «سیاوش» | انفجار رخداد‌های ناگوار
بیشتر بازیگران این مجموعه، بازی‌های استانداردی به نمایش می‌گذارند اما نمی توانند کلیت مجموعه را نجات دهند.

محمد عنبرسوز | شهرآرانیوز - مجموعه نمایش خانگی «سیاوش»، پس از پخش هجده قسمت، به ایستگاه پایانی خود رسیده و فصل دومی هم برای این پروژه در نظر گرفته شده. این سریال با کارگردانی سروش محمدزاده از نظر بازی شخصیت‌های مکملش اوضاع - به صورت نسبی- خوبی دارد و با مانور بر روی معضلات اجتماعی توانسته بخشی از مخاطبان شبکه نمایش خانگی را در روزگار سرد کرونا به خود جذب کند.

 

این مجموعه اما، بدشانس بود که کمی بعد از «قورباغه» هومن سیدی و کمی قبل از «می خواهم زنده بمانم» شهرام شاه حسینی توزیع شد و نتوانست، در کوران پخش سریال‌های متعدد در رسانه خانگی، به انتظارات مخاطب متوقع این شبکه پاسخ درخوری بدهد. «سیاوش» نه یک مجموعه فاجعه بار است و نه سریالی تأثیرگذار لقب می‌گیرد؛ زیرا هم در ساختار هنری و هم به دلیل بی دقتی در طراحی محتوای فرهنگی، لنگ می‌زند.


پراتفاق و کم بنیه

قصه «سیاوش» بر روی مجموعه بزرگی از حوادث و اتفاقات استوار شده و شخصیت‌های حاضر در آن بیشتر افرادی پرماجرا یا، به تعبیر خود سریال، آدم‌هایی ناراحت هستند. از لحاظ طراحی اتفاقات متعددی که بیننده را برای تماشای ادامه مسیر ترغیب کنند، «سیاوش» دست تا‌حدودی پری دارد و موفق می‌شود ریتم وقایع را کنترل کند. با این حال، چگونگی نمایش این سلسله وقایع ملتهب به نحوی نیست که بتواند به خلق اثر درخوری منجر شود. نبود انسجام در میان اتفاقات پرتعدادی که در طول قصه رخ می‌دهند، احتمالا مهم‌ترین مشکل فنی فیلم نامه «سیاوش» است و اضافه کردن وقایع فرعی بی مورد به این مجموعه را هم می‌توانیم واکنش دفعی نویسنده به افت ریتم اثر تلقی کنیم.

 

درباره پایان سریال «سیاوش» | انفجار رخداد‌های ناگوار

 

اتفاق عجیبی که برای صابر و همسرش در رستوران می‌افتد، دعوا‌های داخلی خانواده جیران، نوع ارتباط نصرت با همسرش و درونیات شخصیت سینا از مواردی هستند که به نظر می‌رسد برای تولید سرگرمی به سریال الحاق شده اند و نمی‌توانند همگی در خدمت یک محتوای مشخص و خط روشن قصه عمل کنند.


ادبیات اقشار

مهم‌ترین شاخصه جامعه شناختی طراحی «سیاوش» را مانورش بر روی خصلت‌های مردم جنوب شهر تشکیل می‌دهد. به طور مشخص، این سریال توانسته به لحن مناسبی در نمایش جهان گنده لات‌ها دست یابد و نظام منسجمی از روابط صابر و اطرافیانش را به تصویر بکشد. با این حال، دست نویسنده در پرداختن مناسبات قشر ورزشکار و به طور خاص کشتی گیران سطح تیم ملی که ادبیات و منش منحصربه فردی بر روابطشان حاکم است، خالی به نظر می‌رسد.

 

درباره پایان سریال «سیاوش» | انفجار رخداد‌های ناگوار

 

مسئله این است که خرده فرهنگ‌های جامعه ایرانی هر کدام قواعد زبانی و رفتار خاص خودشان را دارند و در این میان شاید بیراه نباشد اگر ورزش کشتی را یکی از عرصه‌های متمایز بروز فرهنگ پهلوانی و جوانمردی سنتی در جامعه ایران قلمداد کنیم که به وضوح در منش قهرمانان این عرصه جلوه گر است. «سیاوش» اما، در حالی که قهرمان اصلی و دو تن از اطرافیان مهمش به طور حرفه‌ای مشغول کشتی هستند، نتوانسته لحن را، جوری که در مورد گنده لات‌ها باورپذیر می‌نماید، تنظیم کند و جلوی دوربین ببرد.


قهرمان پوشالی

تأثیر منفی ناآگاهی خالقان «سیاوش» از مناسبات اهالی حرفه‌ای کشتی، بیش از هر شخصیت دیگری، به باورپذیر جلوه کردن شخصیت سیاوش منتهی شده و قهرمانی که باید کوهی از مشکلات را به دوش بکشد، تخت و پرداخت نشده باقی مانده است. پس از تنها یکی دو قسمت، سیاوش از فضای کشتی فاصله می‌گیرد و به یک جوان بیکار و شهروندی معمولی در جامعه ایران تبدیل می‌شود که قرار است توفان حوادث ناگوار را از سر بگذراند.

 

درباره پایان سریال «سیاوش» | انفجار رخداد‌های ناگوار


هجوم اتفاقات ویران کننده و ناگوار به سوی این شخصیت، نه تنها همدلی مخاطب با قهرمان داستان را برنمی انگیزد، بلکه به قدری موقعیت را اختصاصی و غیرواقعی جلوه می‌دهد که گاهی فکر می‌کنیم نقش اول سریال در یک فضای تخیلی به زندگی خود ادامه می‌دهد. نیاز مرجان به پیوند کبد و در نهایت، مرگ غم انگیز او، بیماری فروغ، ازدواج اجباری با مارال، دخیل شدن در مسائل شخصی جیران، منحرف شدن برادر کوچک تر، بلوا‌های برادر بزرگ تر، بازی خوردن از نصرت، پی بردن به سر راهی بودن و مرگ پدر، تنها گوشه‌ای از مصیبت‌هایی هستند که بر سر شخصیت قهرمان سریال می‌آیند و کل این حوادث فقط در هجده قسمت رخ می‌دهند.


از این منظر، میلاد کی مرام بازیگری نیست که بتواند اجرای ظریف و کنترل شده‌ای که از شخصیت سیاوش انتظار می‌رود را به نمایش بگذارد و تسلط نداشتن این هنرمند محبوب به حالات چهره و بیان، به ضعف بزرگ مجموعه منتهی می‌شود. شخصیت سیاوش، هویت ندارد و صرفا به کیسه بوکس حوادث غم بار روزگار تبدیل شده؛ در حالی که طراحی دقیق و منسجم فراز و فرود‌های شخصیتی و البته بازی دقیق و فنی برای شخصیتی که سرگذشتی تا این حد تیره و تراژیک دارد، ضروری به نظر می‌رسید. کی مرام اما، با همان سکانس‌های پس از مرگ مرجان در قسمت‌های ابتدایی، مخاطبان جدی‌تر شبکه نمایش خانگی را ناامید کرد.


صف آبرومند مکمل‌ها

در کنار قهرمان اصلی، «سیاوش» در زمینه بهره گیری از بازیگران چهره در نقش‌های مکمل و فرعی برای مخاطب سنگ تمام گذاشته و ترکیب رنگارنگی از بازیگران را در خود جای داده است. بهترین اجرای این مجموعه متعلق به مجید صالحی است که پس از سال‌ها تجربه بازیگری طنز، ریسک ایفای یک نقش جدی و متفاوت را پذیرفته و از پس این کار هم به شکل خوبی برآمده است. رضا کیانیان نیز در نقش نصرت شمایل خبیث و در عین حال جذابی را به نمایش می‌گذارد که اگر از ضعف فیلم نامه لطمه نمی‌خورد، می‌توانست بیشتر به دل مخاطب بنشیند. در کنار این افراد، مهدی حسینی نیا، گیتی قاسمی، محمد، ولی زادگان و سوگل خلیق هم بازی‌های استانداردی از خود به نمایش می‌گذارند؛ اما هیچ یک نمی‌توانند کلیت مجموعه را نجات دهند.

 

درباره پایان سریال «سیاوش» | انفجار رخداد‌های ناگوار

 

 

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->